فندق کوچک ما

فندق کوچک ما

فندق کوچک ما

فندق کوچک ما

2

خیلی احساساتم لحظه ای بود و برای همینم سعی داشتم همه چیز آماده باشه تا اگر یهویی دلم نی نی خواست اقدام کنم ...  

از طرفی همه از جمله دکترم گفتند که حالا معلوم نیست چقدر طول بکشه تا حامله بشی و زودتر اقدام کن ... مخصوصا که ده سالی از زندگیمون گدشته بود !!! 

یه روز از روزها که حالم خوش و خرم بود احساس کدم یه درد خفیفی زیر دلم دارم و فهمیدم که وقت تخمک گذاریه ... یهو دلم نی نی خواست ... سر کار بودم اون وقت ... وقتی اومدم خونه به آقای همسر گفتم من دلم نی نی می خواد الان یهویی ... اونم خیلی موافق بچه دار شدنمون نبود اما با شوخی و خنده برای اولین بار یه اقدام الکی کردیم ... دو سه بار بعدش هم یک روز درمیون !!! 

بعد از اون روزها دل تو دلم نبود که حالا یعنی واقعا تخمک گذاری بوده و یا اینکه چون من کم کاری تیرویید دارم این ماه تخمک گذاری انجام نشده ؟!!! آخه احساس تخمک گذاریم یک هفته دیرتر از موعذ معمولش بود ...   

دیگه هر روز تو سایت های مختلف بودم تا علایم بارداری رو بفهمم که همشون هم شبیه شروع پریود بودن و نمی شد تشخیص داد ... طبق محاسبه ی من باید تا ۱۰ دی صبر می کردم و اگر پریود نمی شدم احتمال بارداری بود !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.